نگاهی به فیلم 400 ضربه/ ساختهی فرانسیس تروفو
وقتی از همه گریزانی
فیلم سینمایی چهارصد ضربه (The 400 Blows) در سال ۱۹۵۹ به کارگردانی فرانسوا تروفو (François Truffaut)، کارگردان و منتقد سینمایی نامدار فرانسوی ساخته شد. این فیلم روایتی از زندگی یک نوجوان 14 ساله به نام آنتوان است که به همراه مادر و ناپدری خود زندگی میکند. رابطهی آنتوان با مادرش خوب نیست و هیچگونه صمیمیتی بین آن دو شکل نمیگیرد. این مسئله با دیدن اتفاقی مادرش در خیابان به همراه معشوق غریبهای بدتر هم میشود. ناپدریاش نیز با وجود یک ارتباط نصفهونیمه هیچگونه وقتی برایش نمیگذارد. آنها هیچ آخر هفتهای را با هم نمیگذرانند و درگیر ماجراهای خودشان هستند و همین موضوع آنتوان را تنهاتر و منزویتر میکند.
وضعیت آنتوان در مدرسه بهتر از این نیست و ازسوی همکلاسیها و معلمان دائم تحقیر میشود. در جایی از فیلم میبینیم که آنتوان برای موضوع انشایش دربارهی واقعهای مهم در زندگی فرد، به تشریح زندگی ملالتبار خودش میپردازد؛ نوشتهای که کاملا تحتتاثیر بالزاک است، اما معلم ادبیاتش، بهجای اینکه او را بابت چنین نگاهی تشویق کند و استعداد ادبی او را دریابد، به او تهمت سرقت ادبی میزند و در ادامه او را مورد تنبیه و تمسخر قرار میدهد.
پریشاناحوالی و ناامیدی آنتوان منجربه واکنشهای نابهنجار میشود. او همراه با یکی از همکلاسیهایش یک ماشین تایپ را میدزدد و چون آن دو نمیتوانند دستگاه را بفروشند، به ناچار آن را به صاحب مغازه بازمیگردانند. فروشنده نیز درنهایت لطف، آنتوان را به ناپدریاش تحویل میدهد و او هم که از کارهای آنتوان خسته شده، پسرک را به ندامتگاه میفرستد تا از شرش راحت شود!
***
ما در جای جای این فیلم میبینیم که آنتوان چقدر مستعد است، عاشق ادبیات و هنر است و بیشتر وقتش را به مطالعه میگذراند. شاید فقط کمی توجه ازسوی خانواده و مدرسه میتوانست مسیر همیشگی او را تغییر دهد، اما خانواده و سیستم آموزشی مدرسه، پسر نوجوان را در بهترین سالهای عمرش به انسانی سردرگم، عاصی و ناهنجار بدل میکند و او ناچار به پذیرش شرایط است. آنتوان در ندامتگاه شاهد تجربیات تلختری است. سختگیریها و محدودیتها تداعیکنندهی فضای زندان است و او که طاقت پذیرش شرایط نامساعد محیط را ندارد، در اولین فرصت از آنجا پا به فرار میگذارد و بهسوی دریا میرود.
نمای پایانی فیلم لحظهای را نشان میدهد که آنتوان رویش را به طرف دوربین میچرخاند و صاف در چشمان ما تماشاگران خیره میشود؛ نگاهی که هر یک از ما را به پاسخ به این پرسش که آیا ما هم جزوی از این سیستم آموزشی غلط هستیم، وا میدارد. سرنوشت آنتوان معلوم نیست، اما او تا همانجا به ما نشان داد که اگر همهچیز بههمین شکل ادامهیابد چه چیزی در آینده انتظار او و امثال او را میکشد.
فرانسیس تروفو این فیلم را در اوج شکوفایی سینمای موج نوی فرانسه ساخت؛ آنهم بهعنوان اولین اثر بلند خود! فیلمی که ازسوی مردم و مخاطبین مورد توجه فوقالعادهای قرار گرفت. فیلمنامهی این فیلم را تروفو با همکاری مارسل موسی (Marcel Moussy) نوشته است. نکتهی جالب اینکه 400 ضربه نمایش بخشهایی از زندگی تروفو هم هست. فرانسوا خود نیز همیشه از مدرسه فرار میکرد و سرانجام در چهارده سالگی، یعنی سن قهرمان فیلم، تصمیم میگیرد که دیگر به مدرسه نرود.
400 ضربهدر سال ۱۹۵۹ بههمراه چندین فیلم دیگر از سینمای موج نوی فرانسه در جشنوارهی فیلم کن به نمایش درآمد و جایزهی بهترین کارگردانی را دریافت کرد.
بسیاری از منتقدین و کارشناسان حوزهی اجتماعی معتقدند که سیستمهای آموزشی امروزی دچار تغییرات زیادی شده و محوریت آموزش براساس کتابها و آثاری است که بهبهبود کیفیت دانشآموزی منجر میشود. اما آنان باور دارند که نظام آموزشی با تمام ویژگیهای خود، همچنان در مقابل هویت فردی دانشآموز قرار دارد و این همان نقطهی تاریک دورهی آموزش است.