سخن سردبیر
از ناقصظاهرشدن نترسیم!
سهیلا ثقفی
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، موجوداتی آرمانی و کمالگرا رشد میکنیم. یکی از علتهایش هم کمیسازی و نظام نمرهگذاری مدرسه است که هر چه جلوتر میآییم و اصطلاحا بزرگتر میشویم، این نمرهها و امتیازات و اعداد و رتبهها هر چه بیشتر و بالاتر شوند، ما احساس ارزشمندی و واقعیبودن بیشتری پیدا میکنیم.
برای مثال، از نظر ما کسی که عدد پساندازش بالای صدمیلیون و میزان درآمد ماهانهاش بالای دهمیلیون تومان باشد، بسیاربسیار بالاتر و جلوتر و خوشبختتر از کسی است که رقم پساندازش زیر یک میلیون تومان است و حقوق ماهانهای که به دست میآورد هم به زحمت به یک میلیون میرسد.
وقتی همهچیز در زندگی بشر عددی و به اصطلاح کمی و قابلشمارش شده است، طبیعی است بیشتر داشتن چیزهای خوب و ارزشمند یک امتیاز مثبت و بیشتربودن تعداد چیزهای منفی در زندگی نشانگر بدبختبودن و فلاکت و بیچارگی است.
اما حقیقت این است که در دنیای واقعی چیزی به اسم سفید سفید یا کامل و بینقص وجود ندارد و همیشه یک چیزی کم است و بخشی از کار ناقص و نیمهتمام باقی میماند. این حقیقتی است که اگر متوجهش شویم و آن را به شکلی عمیق درک کنیم، بخش زیادی از تنشهای احساسی و استرسهای هیجانی ما از بین میرود و بسیاری از کارهای نیمهکاره ما به شکلی تمام میشوند و صحنه را ترک میکنند؛ در نتیجه فضای ذهن و زندگی ما برای فعالیتها و مشغولیتهای جدید آزاد و باز میشود. ما باید در عمق وجودمان عدم ضرورت به کاملبودن را بپذیریم. باید کفایت، یعنی کافیبودن راهحلهای موثر و بهینهای را که داریم، باور کنیم و مثلا برای شکستن گردو دنبال پرس چند تنی نگردیم و با اولین سنگی که دم دست است، گردو را بشکنیم!
اگر میتوانیم با همین وسایل منزل یک ناهار و شام شکمسیرکن درست کنیم، نباید دست روی دست بگذاریم و منتظر بهترین دستور پخت کاملترین غذا بنشینیم. برخاستن و پختن یک غذای ساده به مراتب بهتر از این است که دستور پخت یک غذای بسیار پیچیده را از اینترنت دانلود کنیم و بعد هنگام خرید و تهیه مواد اولیه مورد نیاز، ببینیم بعضی از اقلام آن دستورالعمل پخت اساسا در محیط زندگی ما شناختهشده یا قابلتهیه نیست و ... بعد هیچ کاری انجام ندهیم و هیچ چیزی نپزیم.
پذیرش همین وضعیت ناکامل و ناقصی که فعلا در اختیار داریم، بهمعنای دستکشیدن از تلاش برای بهبود شرایط و اوضاع نیست، بلکه نشانه این است که بالاخره از دنیای توهم و خیال بیرون آمدهایم و قصد داریم به سراغ نواقص برویم و فکری به حالشان کنیم. تنها زمانی میتوان برای مشکلات راهحلیابی کرد که آنها را به همان شکلی که هستند، ببینیم.
اگر آشپزی بلد نیستی، همین الان از جا بلند شو و ببین دوروبرت چی هست یا با پولی که در اختیار داری، میتوانی چه مواد غذایی بخری و با همانها یک چیزی درست کن که شکم را سیر کند. آشپزی به همین سادگی است و همه آشپزهایی که الان در هتلهای چند ستاره سرآشپز هستند، همینطوری شروع کردند و اتفاقا هر وقت به یک دستور غذایی جدید برمیخورند هم به همین شیوه ساده عمل میکنند.
این توقع که از همان ابتدا نتیجه کارت عالی و بینقص باشد، توقع و انتظاری اشتباه است که بر مبنای نظام فکری و باورهای نادرست شکل گرفته است. کامل و بینقص یک وضعیت ایدهآل است و ما هرگز به آن نمیرسیم، بلکه همیشه در جهت آن در حال حرکتیم.
راه و روش موفقیت هم چیزی غیر از این نیست؛ از جا بلند شو و ببین برای انجام کاری که تو را به هدفت میرساند، همین الان چه کاری از تو برمیآید؟ و همان کار را انجام بده. در مورد اینکه کارت عالی نیست یا میتوانست بهتر انجام شود و نظایر آن هم اصلا فکر نکن.
کمالگرایی تنها فایدهای که دارد این است که کارآمدی و اثربخشی کاری که همین الان داری انجام میدهی را کم میکند. به خاطر بسپار که مهمتر از کامل انجامدادن یک کار، خود انجام دادن و تمامکردن آن کار است!